مینشینم یک گوشه. میگذارم ناراحت باشم. بغض کنم. میگذارم غم کوچکم هر چقدر میخواهد بزرگ شود. دلم میگیرد. دلخور میشوم. بعد یک پیراهن رنگی میپوشم و سراغ گلدانها میروم..
منم غمی گریخته از دیار وحشی عشقسلام کتایون زانوانی که به آغوش کشیده ام را نگاه میکنم کسی نیست جای آنها رو بگیرد؟زیبا نوشتی منو به فکری فرو برد که روزهاست برام تکراری شده مفق باشیasa
آسمان . عزیزم . دوست داشتم که این جا اومدی و برام گفتی
خیلی ساده... like
در فاصله ی من و آن جا که تو بودیباران های بسیار آمدند و شستندهرچه بودباران های بسیار باران ها که چیزی به جا نگذاشتنددارند هنوز می بارنددر فاصله ی من و آنجا که تویی/...
روناک ! مسئله چیزی با همین حس و حال بود! از دنیای رنگیمم میگم... پاشین بیاین این جا پیش ما... خوش میگذره معمولا
چرا از اون دنیای رنگی ت چیزی نمی نویسی؟؟؟دلتنگتم رفیق
لایک یو.
:) تو تویی, خوب جیز دیگریست
منم غمی گریخته از دیار وحشی عشق
سلام کتایون
زانوانی که به آغوش کشیده ام را نگاه میکنم
کسی نیست جای آنها رو بگیرد؟
زیبا نوشتی منو به فکری فرو برد که روزهاست برام تکراری شده مفق باشی
asa
آسمان . عزیزم . دوست داشتم که این جا اومدی و برام گفتی
خیلی ساده... like
در فاصله ی من و آن جا که تو بودی
باران های بسیار آمدند و شستند
هرچه بود
باران های بسیار
باران ها که چیزی به جا نگذاشتند
دارند هنوز می بارند
در فاصله ی من و آنجا که تویی/...
روناک ! مسئله چیزی با همین حس و حال بود!
از دنیای رنگیمم میگم... پاشین بیاین این جا پیش ما... خوش میگذره معمولا
چرا از اون دنیای رنگی ت چیزی نمی نویسی؟؟؟دلتنگتم رفیق
لایک یو.
:) تو تویی, خوب جیز دیگریست